مقدمه:
در جهانی که فریاد مظلومان از گوشهوکنار آن به گوش میرسد، پرسش از حقیقت سکوت به یکی از اساسیترین دغدغههای فکری و اخلاقی بدل شده است.آیا سکوت در برابر ظلم میتواند توجیهی شرعی یا اخلاقی داشته باشد؟ آیا میتوان در مقابل ستمی که به دیگری میرود، بیتفاوت بود و خود را مبرا دانست؟
این مقاله با استناد به متون دینی و با رویکردی تحلیلی به واکاوی این پرسش بنیادین میپردازد. آنچه در پی میآید، تبیین این حقیقت است که سکوت در برابر ظلم، هرگز به معنای بیطرفی نیست، بلکه انتخابی فعال در جهت تایید وضعیت موجود است.
با بررسی آیات قرآن کریم و روایات معصومین(ع) نشان خواهیم داد که چگونه سکوت، انسان را در دایره همکاری با ظالم قرار میدهد و چگونه رضایت قلبی نسبت به ستم، همانند انجام آن گناه محسوب میشود.
این نوشتار با گذر از مبانی فقهی و کلامی، در نهایت به تحلیل حکمت الهی در به تأخیر انداختن مجازات ظالمان میپردازد و نقش انسان را به عنوان مجری عدالت در نظام احسن الهی ترسیم میکند.
چرا سکوت در برابر ستم، همکاری با ستمگر است؟( حکم سکوت در برابر ستم)
1. سکوت در برابر ظلم: نقض کرامت ذاتی و مسئولیت اسلامی
سکوت در مواجهه با ستم، تنها یک انتخاب شخصی نیست بلکه نقض کرامت ذاتی انسان و مسئولیت شرعی او محسوب میشود. این سکوت هنگامی که در برابر انحرافات اجتماعی و مفاسد اقتصادی و اخلاقی صورت گیرد، همانند زهری تدریجی عمل کرده و باعث نابودی جامعه از درون میشود.۱-۱. سکوت، نقض مسئولیت شرعی و عامل نابودی جامعه
در منظومه فکری اسلام، سکوت در برابر منکر و ظلم، به معنای مشارکت در آن گناه محسوب میشود. قرآن کریم به صراحت مسلمانان را به مقابله با ظلم فرامیخواند: «وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ ۚ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» [۱].
«و باید از میان شما، گروهی [مردم را] به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی بازدارند و آنان همان رستگارانند.» این آیه نشان میدهد که سکوت در برابر منکر، نقض یکی از واجبات اسلامی است که رستگاری جامعه به آن وابسته است.
پیامبر اکرم (ص) نیز در حدیثی جامع، معیار سخن گفتن و سکوت را بیان میفرمایند: «مَن کانَ یؤمِنُ بِاللّه وَ الیومِ الآخِر فَلیقُل خَیراً أَو لِیصمُت» [۵].
«هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید سخن نیک بگوید یا سکوت کند.» این حدیث به وضوح نشان میدهد که سکوت زمانی ارزشمند است که در جایگاه خود باشد؛ اما هنگامی که باید سخن حق گفته شود و از مظلومی دفاع گردد، سکوت نه تنها جایز نیست، بلکه گناه محسوب میشود.
قیام امام حسین (ع) در برابر حکومت فاسد یزید، نمونه اعلای این مسئولیتپذیری است که الگویی جاودانه برای مبارزه با سکوت در برابر انحراف و فساد ارائه میدهد.
۱-۲. سکوت، خیانت به کرامت ذاتی انسان
قرآن کریم به صراحت میفرماید: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ» [۳]. ترجمه: «و به راستی که ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم.» این کرامت ذاتی از آنِ همه انسانهاست و بخشی از این کرامت، به «خلیفه الله» بودن انسان بازمیگردد که به معنای مسئولیتپذیری او در قبال خود و جامعه است.
امام سجاد (ع) در بیان حق زبان بر عهدهٔ انسان میفرمایند: «حَقُّ اللِّسانِ إِکرامُهُ عَنِ الخَنى وَ تَعویدُهُ الخَیرَ وَ تَرک الفُضولِ الَّتى لافائِدَةَ لَها وَ البِرُّ بِالنّاسِ وَ حُسنُ القَولِ فیهِم» [۲].
«حق زبان، دور داشتن آن از زشت گویی، عادت دادنش به خیر و خوبی، ترک گفتار بی فایده و نیکی به مردم و خوشگویی درباره آنان است.» این بیان گویا به خوبی نشان میدهد که استفاده نکردن از زبان برای دفاع از حق و نیکی، خیانت به این نعمت بزرگ و در نتیجه، خیانت به کرامت انسانی است.
هنگامی که فرد در برابر ظلم سکوت میکند، در واقع نسبت به این مسئولیت ذاتی خیانت کرده و کرامت انسانی خود و قربانیان ظلم را نادیده گرفته است.
۱-۳. تمایز بین سکوت سازنده و سکوت مخرب
تأکید بر محکومیت سکوت در برابر ظلم، به معنای نفی هرگونه ارزشی برای سکوت نیست. آموزههای دینی بین سکوت سازنده و سکوت مخرب تمایز قائل میشوند.
امام سجاد (ع) این حکمت را خلاصه میکنند: «اَلْمُؤْمِنُ یصمُتُ لِیسلَمَ و ینطِقُ لِیغنَمَ» [۴].«مؤمن سکوت میکند تا سالم بماند و سخن میگوید تا سود برد.» سکوت زمانی ارزشمند است که برای پرهیز از گفتار بیهوده، حفظ آرامش یا تفکر عمیق باشد.
در روایتی دیگر از پیامبر (ص) آمده است که قلب نیکوکار چگونه قلبی است: «خَیرُ القُلوبِ اَوعاها لِلخَیرِ وَ شَرُّ القُلوبِ اَوعاها لِلشَّرِّ، فَاَعلَى القَلبِ الَّذى یعِى الخَیرَ مَملُوٌّ مِنَ الخَیرِ اِن نَطَقَ نَطَقَ مَأجورا و اِن اَنصَتَ اَنصَتَ مَأجورا» [۶].
«بهترین قلب ها، قلبی است که ظرفیت بیشتری برای خوبی دارد و بدترین قلب ها، قلبی است که ظرفیت بیشتری برای بدی دارد، پس عالی ترین قلب، قلبی است که خوبی را در خود دارد و لبریز از خوبی است اگر سخن بگوید سخنش در خور پاداش است و اگر سکوت کند؛ سکوتش در خور پاداش است.»
این حدیث به زیبایی نشان میدهد که پاداش سخن و سکوت، منوط به خیرخواهی و صلاحیتی است که از قلب برمیخیزد. اما هنگامی که حقِ گفته شدن پایمال شود و ستمی در جریان باشد، همان سکوت، «مخرب» و گناه محسوب میشود. معیار این تمایز، خروج نکردن از «صراط مستقیم الهی» در هر دو حالت سخن و سکوت است.
۲. مسئولیت فردی در برابر سکوت: عدل الهی و پیامدهای اخروی
اصل مسئولیت فردی در اسلام، پایهای اساسی برای درک گناه سکوت در برابر ظلم است. این اصل قرآنی نشان میدهد که هر انسانی تنها در قبال اعمال خود پاسخگو است.۲-۱. اصل قرآنی مسئولیت فردی و عدم تحمیل گناهان
قرآن کریم با صراحت میفرماید: «قُلْ أَغَیْرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ وَ لَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْهَا وَ لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى» [7].
«بگو: آیا غیر از خداوند، پروردگاری بجویم؟ در حالی که او پروردگار هر چیزی است و هیچ کس [کار بدی] جز به زیان خویش انجام نمیدهد و هیچ کس بار [گناه] دیگری را بر دوش نمیکشد.»
این آیه شریفه به وضوح اصل مسئولیت فردی را در قبال اعمال بیان میدارد. بر این اساس، زمانی که فرد در برابر ظلمی سکوت کند، در حقیقت گناه خود را مرتکب شده است - گناه سکوت در جایی که باید سخن گفت.
۲-۲. استثنای الهی: مسئولیت رهبران گمراه
در پاسخ به این پرسش که چگونه در برخی آیات، رهبران گمراه گناهان پیروان را نیز بر دوش میکشند، قرآن میفرماید: «لِیَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ کَامِلَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ مِنْ أَوْزَارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ» [8].
«تا روز قیامت بارهای گناهان خود را به طور کامل بر دوش کشند و همچنین از گناهان کسانی که آنان را به نادانی گمراه میکنند.» این آیه نشان میدهد که رهبران گمراه، به دلیل گناه «گمراه کردن» دیگران، مسئول گناهان اضافی هستند. به همین ترتیب، کسی که با سکوت خود زمینهساز گسترش ظلم میشود، در گناهان بعدی نیز شریک خواهد بود.
۲-۳. تطبیق عملی: داستان زن باردار و درس امام علی(ع)
در روایتی تاریخی آمده است که زن بارداری را به دلیل ارتکاب زنا نزد عمر آوردند و او دستور سنگسار داد. در این هنگام حضرت علی(ع) با استناد به آیه شریفه «لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» [9] فرمودند: «گناه طفل در رحم مادر چیست؟»
این استدلال امام(ع) به وضوح نشان میدهد که حتی در سختترین شرایط، اصل عدل الهی و مسئولیت فردی باید رعایت شود. بر همین اساس، سکوت در برابر ظلم - حتی اگر به ظاهر برای حفظ موقعیت اجتماعی یا سیاسی باشد - گناهی است که تنها بر عهده ساکت خواهد بود.
۴-۳. سکوت به مثابه رضایت عملی
در تبیین ارتباط سکوت با رضایت، امام رضا(ع) در پاسخ به پرسش درباره آیه «لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى» [۱۰] میفرمایند:
متن عربی روایت:«ذَرَارِیُّ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ(ع) یَرْضَوْنَ بِفِعَالِ آبَائِهِمْ وَ یَفْتَخِرُونَ بِهَا وَ مَنْ رَضِیَ شَیْئاً کَانَ کَمَنْ أَتَاهُ» «نسل قاتلان حسین(ع) به اعمال پدرانشان راضی هستند و به آن افتخار میکنند و هر کس به چیزی راضی باشد، مانند کسی است که آن را انجام داده است.» [۱۱]
این بیان نورانی به وضوح نشان میدهد که سکوت در برابر ظلم - وقتی با رضایت قلبی همراه باشد - در حکم انجام آن عمل است.
رضایت، یک عمل قلبی است که وقتی با سکوت زبانی همراه شود، تأیید عملی محسوب میگردد. این همان مکانیزمی است که سکوت را از یک حالت انفعالی خارج کرده و به آن ماهیتی فعال و گناهآلود میبخشد.
همانگونه که امام(ع) تأکید میفرمایند:«لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِیَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ بِالْمَغْرِبِ لَکَانَ الرَّاضِی عِنْدَ اللَّهِ شَرِیکَ الْقَاتِلِ» «اگر مردی در مشرق کشته شود و مردی در مغرب از کشته شدنش راضی باشد، پس همان راضی نزد خداوند شریک قاتل است.» [۱۲]
این تشبیه گویا، جهانشمولی اصل رضایت را نشان میدهد. فاصله جغرافیایی نیز مانع از اتصال مسئولیت اخلاقی و شرعی نمیشود. به همین ترتیب، فاصله زمانی بین عمل ظالمانه و سکوت رضایتآمیز نیز نمیتواند مسئولیت را از بین ببرد.
بنابراین، سکوت در برابر ظلمی که در تاریخ رخ داده، اگر از روی رضایت باشد، شخص ساکت را در زمان حاضر، شریک آن جرم تاریخی میکند.
۴-۲. سکوت رضایتآمیز و مسئولیت در قیام حضرت قائم(عج)
امام رضا(ع) در ادامه تبیین میفرمایند که مجازات ذراری قاتلان امام حسین(ع) توسط حضرت قائم(عج) دقیقاً به دلیل همین رضایت و سکوت تأییدآمیز است:
«إِنَّمَا یَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ(عج) إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ» [۱۳]«همانا قائم(عج) هنگامی که قیام کند، آنان را به دلیل رضایتشان به اعمال پدرانشان میکشد.»
این فراز از روایت به روشنی ثابت میکند که سکوت در برابر ظلم - وقتی از روی رضایت و اقناع قلبی باشد - نه تنها فرد را از مسئولیت مبرا نمیکند، بلکه او را در زمره ظالمان قرار میدهد. سکوت در اینجا به معنای تأیید عملی ظلم و thus مشارکت در آن است.
تحلیل نهایی: این روایت نشان میدهد که دین اسلام، مسئولیت را امری پویا و مستمر میداند. گناه تنها یک عمل فیزیکی منفرد نیست، بلکه تداوم یک فرهنگ غلط از طریق رضایت و سکوت نسلهای بعد نیز مورد مؤاخذه قرار میگیرد.
قیام حضرت قائم(عج) به عنوان اوج تجلی عدل الهی، دقیقاً کسانی را مجازات میکند که با حفظ روحیه ظالمانه اجداد خود و سکوت در برابر جنایت آنان، حلقۀ اتصال ظلم در تاریخ بودهاند.
۳. . سکوت و توبیخ نسلها: مسئولیت در قبال گناه پیشینیان
روایت امام باقر(ع) در شرح پاسخ امام سجاد(ع):«فَلَمَّا حَدَثَ عَلِیّبْنُالْحُسَیْنِ (علیه السلام) بِهَذَا الْحَدِیثِ... قَالَ لَهُ بَعْضُ مَنْ فِی مَجْلِسِهِ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ کَیْفَ یُعَاتِبُ اللَّهُ وَ یُوَبِّخُ هَؤُلَاءِ الْأَخْلَافَ عَلَى قَبَائِحَ أَتَى بِهَا أَسْلَافُهُمْ وَ هُوَ یَقُولُ: وَ لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى؟ فَقَالَ زَیْنُ الْعَابِدِینَ (علیه السلام): إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ بِلُغَةِ الْعَرَبِ... وَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی هَذِهِ الْآیَةِ إِنَّمَا هُوَ تَوْبِیخٌ لِأَسْلَافِهِمْ وَ تَوْبِیخُ الْعَذْلِ عَلَى هَؤُلَاءِ الْمَوْجُودِینَ... وَ لِأَنَّ هَؤُلَاءِ الْأَخْلَافَ أَیْضاً رَاضُونَ بِمَا فَعَلَ أَسْلَافُهُمْ مُصَوِّبُونَ ذَلِکَ لَهُمْ فَجَازَ أَنْ یُقَالَ لَهُمْ أَنْتُمْ فَعَلْتُمْ أَیْ إِذْ رَضِیتُمْ قَبِیحَ فِعْلِهِمْ.» [۱۴]«هنگامی که امام سجاد(ع) این حدیث را بیان فرمود... یکی از حاضران در مجلس به ایشان گفت: ای پسر رسول خدا! چگونه خداوند این نسلهای بعدی را به خاطر کارهای زشتی که پیشینیانشان مرتکب شدهاند، مورد عتاب و توبیخ قرار میدهد، در حالی که میفرماید: "هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمیکشد"؟
امام زینالعابدین(ع) فرمود: همانا قرآن به زبان عربی نازل شده است... و سخن خداوند عزوجل در این آیه، در حقیقت توبیخی برای پیشینیان آنها و نیز توبیخ و ملامتی برای این نسل حاضر است...
و نیز به این دلیل که این نسلهای بعدی نیز به آنچه پیشینیانشان انجام دادهاند راضی هستند و آن اعمال را برای ایشان تصویب و درست میشمرند، پس جایز است که به آنها گفته شود: "شما انجام دادید"؛ یعنی چون به کار قبیح آنها راضی بودید.» [۱۵]
این روایت، تحلیل ژرفتری از چگونگی مسئولیت انسانها در قبال اعمال نسلهای پیشین ارائه میدهد و نشان میدهد که سازگاری و رضایت با گناه، فرد را در دایره همان گناه قرار میدهد.
۳-۱. سکوت و رضایت زبانی: همدلی با گناه در قالب سخن
در این روایت، امام سجاد(ع) با اشاره به شیوه گفتار و «لُغَةِ الْعَرَبِ»، کلیدی اساسی برای فهم آیه «لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى» ارائه میفرمایند.
ایشان به قاعده زبانی اشاره میکنند که بر اساس آن، گوینده میگوید: «أَغَرْتُمْ عَلَى بَلَدِ کَذَا» (شما شهر فلان را غارت کردید) یا «نَحْنُ فَعَلْنَا بِبَنِی فُلَانٍ» (ما با قبیله فلان چنین کردیم).
امام(ع) تصریح میفرمایند مقصود از این الفاظ، انجام فیزیکی عمل توسط تمامی افراد نیست، بلکه این سخن، بیانگر همدلی و همهویتی قومی است [۱۶].
این بیان نشان میدهد که سکوت در کنار این گونه سخن گفتن، هر دو میتوانند نشانه رضایت و سازگاری عملی با عملی باشد که توسط گروهی که فرد خود را متعلق به آن میداند، انجام شده است.
بنابراین، وقتی قرآن نیز نسلهای بعدی را به سبب اعمال نیاکانشان توبیخ میکند، از همین قاعده زبانی و اجتماعی بهره میگیرد که نزد عرب، شناختهشده و مقبول بوده است.
۳-۲. سکوت، سازگاری با سنت شوم
امام سجاد(ع) در تبیین نهایی خود، علت این توبیخ الهی را اینگونه بیان میفرمایند: «لِأَنَّ هَؤُلَاءِ الْأَخْلَافَ أَیْضاً رَاضُونَ بِمَا فَعَلَ أَسْلَافُهُمْ مُصَوِّبُونَ ذَلِکَ لَهُمْ» [۱۷] (زیرا این نسلهای بعدی نیز به آنچه پیشینیانشان انجام دادند راضی هستند و آن اعمال را برای ایشان تصویب و تأیید میکنند).
این جمله، مفهوم "رضایت" را از یک حالت انفعالی (سکوت محض) به یک موضع فعال و تأییدآمیز ارتقا میدهد. «تَصْوِیب» (درست شمردن) به معنای مشروع و صحیح دانستن یک عمل است.
هنگامی که جامعه یا فردی، گناهان تاریخی و ظلمهای پیشینیان خود را نه تنها تکذیب نمیکند، بلکه به طور صریح یا ضمنی آن را میستاید یا توجیه میکند، در حقیقت با آن گناه سازگاری نشان داده و خود را در ادامه همان سنت شوم قرار میدهد. این سازگاری فعال است که بار مسئولیت را از دوش گذشته بر دوش حال قرار میدهد.
۳-۳. سکوت رضایتآمیز، مسئولیت عمل
نقطه اوج این تحلیل، نتیجهای است که امام(ع) از این مبنا میگیرند: «فَجَازَ أَنْ یُقَالَ لَهُمْ أَنْتُمْ فَعَلْتُمْ أَیْ إِذْ رَضِیتُمْ قَبِیحَ فِعْلِهِمْ» [۱۸]
(پس جایز است که به آنها گفته شود: "شما انجام دادید"، زیرا به کار قبیح آنها راضی بودید). اینجا «أنتم فَعَلتُم» (شما انجام دادید) یک مجاز گویا و قدرتمند بر پایه همان قاعده زبانی پیشگفته است.
این جمله به وضوح نشان میدهد که سکوت توأم با رضایت و سازگاری با گناه، به اندازه انجام دادن آن گناه، انسان را در معرض مؤاخذه و مسئول قرار میدهد. این همان پیوند ناگسستنی بین "رضایت" و "عمل" است که در روایت امام رضا(ع) نیز بر آن تأکید شد.
بنابراین، سکوت در برابر ظلم، اگر با یک زمینهی فرهنگی و تاریخی از سازگاری و افتخار به ظالمان پیشین همراه شود، گناهی مضاعف و ادامه همان چرخه شوم است.
۴. تکلیف به اندازه وسع: مسئولیتی منطبق با توانایی و موقعیت
اساس مسئولیتپذیری در اسلام بر عدالت و حکمت استوار است. خداوند متعال، بار مسئولیت را متناسب با تواناییها و موقعیت هر فرد بر دوش او میگذارد و همین اصل، سکوت را در شرایطی که توانایی سخن گفتن و عمل کردن وجود دارد، به گناهی نابخشودنی تبدیل میکند.۴-۱. قاعده طلایی تکلیف: «لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا»[۱۹]
متن روایت از امام صادق(ع):«وَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَا یُکَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا وَ لَا یُکَلِّفُهَا فَوْقَ طَاقَتِهَا»«و خداوند عزوجل بر هیچ نفسی تکلیف نکرده، مگر بهاندازه گنجایش آن. و بیش از تواناییاش بار تکلیف بر دوشش نمیگذارد.» [20]
این جمله امام صادق(ع) که تصریح به آیه ۲۸۶ سوره بقره دارد، سنگ بنای تمام مسئولیتها در اسلام است. این اصل چند پیامد بسیار مهم دارد:
نفی عذرِ عاجزی: این آیه برای کسی که واقعاً توانایی و امکان عمل ندارد، تکلیف را ساقط میکند. بنابراین، یک فرد عادی نمیتواند به اندازه یک حاکم یا یک سازمان بینالمللی مسئولیت داشته باشد.
تأکید بر مسئولیت در حد توان: در مقابل، این آیه برای هر کس که کمترین توانایی و امکانی دارد، تکلیف ایجاد میکند. سکوت زمانی موجه است که فرد هیچ راه و توانی برای عمل نداشته باشد.
اما اگر حتی کوچکترین امکانِ سخن، قلم، کمک یا هر形式的 مقاومتی وجود داشته باشد، سکوت نقض همین قاعده الهی و خروج از "وسع" است.
امام خمینی(ره) در این زمینه میفرمایند: «همه موظفند که دیگران را هم وادار کنند به این کار... اگر یک همچو روحیه تعاون معنوی پیدا بشود... هر کسی خودش را موظف بداند» . این فراخوان، نشاندهنده تکلیف همگانی در حد توان است.
۴-۲. نفی جبر و تفویض: اختیار، پایه مسئولیت
متن روایت از امام صادق(ع):«وَ لَا تَقُولُ بِالْجَبْرِ وَ لَا بِالتَّفْوِیضِ... وَ لَا یَأْخُذُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الْبَرِیءَ بِالسَّقِیمِ» «و نه قائل به جبر باشید و نه به تفویض... و خداوند عزوجل شخص بیگناه را به گناه دیگری مؤاخذه نمیکند.» [۲1]
این بخش از روایت، پایه فلسفی و کلامی مسئولیت را تقویت میکند. دیدگاه صحیح "امر بین الامرین" به این معناست که انسان در اعمال خود مجبور نیست (نفی جبر) و کارها به طور مطلق به او واگذار نشده (نفی تفویض)، بلکه او دارای اختیار است و در چارچوب قوانین الهی عمل میکند.
بنابراین، سکوت یک فرد در برابر ظلم، انتخابی آگاهانه و عملِ دارای مسئولیت اوست، نه یک جبر الهی. او نمیتواند بگوید "خدا خواسته که ساکت باشم" (توجیه جبری) و نمیتواند بار پیامدهای سکوت خود را به گردن دیگران یا "جامعه جهانی" بیندازد. پیامد سکوت، بر عهده خود ساکت است.
۴-۳. مسئولیت سکوت در سطوح مختلف: از فرد تا جامعه بینالملل
بر اساس قاعده "تکلیف به اندازه وسع"، مسئولیت نفی سکوت و مقابله با ظلم، به تناسب موقعیت و توانایی هر شخص یا نهاد، سطوح مختلفی پیدا میکند:
مسئولیت فردی: هر انسان با توجه به دانش، شأن اجتماعی، دارایی و تواناییهایش مکلف است. عالم نباید به علم خود سکوت کند، ثروتمند نباید به مال خود بخل ورزد و هر شهروندی باید با ابزارهایی مانند سخن، قلم یا مشارکت در اعتراضات مسالمتآمیز، سکوت را بشکند
مسئولیت حکومتها و سازمانهای بینالمللی: وسع و توانایی یک ابرقدرت یا یک سازمان بینالمللی به مراتب بیشتر از یک فرد عادی است.
سکوت این نهادها در برابر جنایاتی چون کشتار مداوم در غزه، حملات به غیرنظامیان در لبنان، سوریه، یمن و ایران، نه تنها یک خطای سیاسی، بلکه یک گناه بزرگ شرعی است؛ زیرا آنها از "وسع" و توانایی لازم برای توقف این ظلم برخوردارند. این سکوت، مصداق آشکار "همکاری با ظالم" و نقض غرض از تشکیل چنین نهادهایی است
تکلیف به معنای حرکت است: همانطور که شما به درستی اشاره کردید، تکلیف معنایش حرکت و واداشتن به عمل است. پذیرش مسئولیت در هر سطحی، مستلزم حرکت و اقدام عملی است. سکوت، یعنی توقف و انفعال، و در برابر ظلم، همارز مشارکت در آن است.
جامعه جهانی باید این سکوت مرگبار را بشکند و اسرائیل را وادار به رعایت حقوق بینالملل و احترام به حق ملتها برای صلح، کرامت و حاکمیت کند.
۵. قلمروهای مبارزه با سکوت: از فقه فردی تا تعهدات بینالمللی
۵-۱. شرکت در ظلم: از رضایت تا همکاری عملی
امام علی(ع) در بیان روشنی فرمودند: «الظَّالِمُ وَ الْمُعِینُ لَهُ وَ الرَّاضِی بِفِعْلِهِ شُرَکَاءُ ثَلَاثَتُهُمْ» [۲۲].«کسی که ظلم میکند، و کسی که با او همکاری دارد و کسی که بدان رضایت دارد، هر سه شریکاند.»
این حدیث به وضوح یک طیف از مسئولیت را ترسیم میکند که از رضایت قلبی (سکوت توأم با اقناع) آغاز شده و به همکاری عملی «الْمُعِینُ» ختم میشود. این نگاه، سکوت در برابر ظلم را در ذیل مفهوم گستردهتر «همکاری و اعانت با ظالم» قرار میدهد و آن را از مصادیق بارز شریک جرم بودن میداند. قرآن کریم در آیۀ ۱۸۳ سورۀ آل عمران، افرادی را که دخالت مستقیمی در قتل پیامبران نداشتند اما مورد عتاب الهی قرار گرفتند، خطاب قرار داده است: «قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» [۲۳].«بگو: اگر ایمان دارید، پس چرا پیامبران خدا را پیش از این میکشتید؟»
حضرت صادق(ع) در تبیین این آیه فرمودند که این اتهام وارده به بنیاسرائیل به این دلیل بود که نسلهای بعدی حاضر نشدند قتل انبیاء را محکوم نموده و از آن اعلام برائت کنند [۲۴].
این تحلیل، مسئولیت نسلهای بعدی در قبال محکومیت گناهان پیشینیان را نشان میدهد؛ مسئولیتی که با سکوت و عدم برائت فعال شده و به مجازات منجر میشود.
۵-۲. شیوههای عملی مقابله: از سخن محکم تا دفاع فیزیکی
اگرچه منطق قرآن در برخورد اجتماعی با دیگران بر پایهی حکمت، اندرز و آرامش است «ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ...» [۲۵]، اما در برخورد با ظالمان، شیوهی گفتوگو با آنان را متفاوت دانسته و سخن محکم و معترضانه را در پیش میگیرد:
«لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ...» [۲۶].«خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانی را دوست ندارد، مگر [از] کسی که بر او ستم رفته باشد.»
این آیه، به صراحت حق فریاد و اعتراض را برای مظلوم به رسمیت میشناسد و هرگونه سکوت را در این موضع، نادیده گرفتن حقی الهی میداند. این رویکرد تنها به مبانی اعتقادی شیعه محدود نیست، بلکه در کتب مهم اهل تسنن نیز به عنوان بخشی از اعتقادات مهمه تأکید شده است.
در صحیح بخاری از پیامبر(ص) روایت شده است: «المُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ، لَا یَظْلِمُهُ وَلَا یُسْلِمُهُ» [۲۷].«همه مسلمانان برادر یکدیگرند، به همدیگر ظلم نمیکنند و در مقابل دشمنان، یکدیگر را رها نمیکنند و به خود وا نمیگذارند.»
همچنین در مسند احمد بن حنبل آمده است: «مَنْ أُذِلَّ عِنْدَهُ مُؤْمِنٌ فَلَمْ یَنْصُرْهُ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَى نُصْرَتِهِ أَذَلَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ» [۲۸].
«هر کس نزد او مؤمنی خوار شود ولی او را یاری نکند، در حالی که قادر بر نصرت وی باشد، خداوند عزوجل، روز قیامت نزد تمام خلایق او را خوار خواهد ساخت.»
مؤلف «فتح الباری» در شرح این حدیث مینویسد: «کسی که قدرت بر نجات مظلوم دارد، بر او لازم است به هر طریق ممکن ظلم را از او دفع کند و قصد او در دفاع، کشتن ظالم نیست بلکه مقصود، دفع ظالم است و در این صورت که دفاع میکند، خون ظالم هدر است و فرقی نمیکند که دفاع از خویش باشد یا از دیگری» [۲۹].
این احادیث و شرح آنها، وجوب یاری مظلوم را به عنوان یک تکلیف فردی و اجتماعی، فارغ از مذهب خاص، ثابت میکند.
۵-۳. الگوهای تاریخی مبارزه با سکوت: پیمانهای همبستگی و یاری
سنت عملی رسول خدا(ص) گواهی روشن بر نفی هرگونه سکوت در برابر ظلم است. ایشان در انعقاد پیمانهای دفاعی برای یاری مظلومان، الگویی ماندگار به جا گذاشتند.
مشهورترین این پیمانها، «حِلْفُ الْفُضُول» (پیمان جوانمردان) بود که حضرت رسول(ص) پیش از بعثت در آن شرکت کردند و پس از بعثت نیز به آن افتخار نموده و فرمودند: «لَقَدْ شَهِدْتُ فِی دَارِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُدْعَانَ حِلْفًا مَا أُحِبُّ أَنَّ لِی بِهِ حُمْرَ النَّعَمِ وَ لَوْ أُدْعَى بِهِ فِی الْإِسْلَامِ لَأَجَبْتُ» [۳۰].
«در خانه عبدالله بن جدعان شاهد پیمانی شدم که اگر حالا (پس از بعثت) نیز مرا به آن پیمان بخوانند اجابت میکنم؛ یعنی حالا نیز به عهد و پیمان خود وفادارم.»
در این پیمان، شرکتکنندگان سوگند یاد کردند که تا زمانی که حق مظلوم از ظالم گرفته نشود، «ید واحده» (مانند یک دست واحد) باشند.
این پیمان، نماد تعهد جمعی و سازمانیافته در برابر سکوت است و نشان میدهد مبارزه با ظلم تنها به اقدام فردی محدود نبوده و میتواند در قالب یک پیمان همبستگی جهانی برای وادار کردن ظالم به رعایت حقوق بینالملل و احترام به حق ملتها تبلور یابد.
پیامبر(ص) در حدیثی دیگر به روشنی نتیجه همکاری با ظالم را بیان میفرمایند: «مَنْ أَعَانَ ظَالِمًا عَلَى ظُلْمِهِ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ عَلَى جَبْهَتِهِ مَکْتُوبٌ: آیِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» [۳۱].
«هر که ستمگری را در ستمش یاری رساند، روز قیامت در حالی آید که بر پیشانیش نوشته شده است: نومید از رحمت خدا.»
۶. عذاب الهی برای سکوتکنندگان: از داستان شعیب نبی(ع) تا جنایات امروز
روایت از امام باقر(ع):«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى شُعَیْبٍ النَّبِیِّ أَنِّی مُعَذِّبٌ مِنْ قَوْمِکَ مِائَةَ أَلْفٍ أَرْبَعِینَ أَلْفاً مِنْ شِرَارِهِمْ وَ سِتِّینَ أَلْفاً مِنْ خِیَارِهِمْ فَقَالَ یَا رَبِّ هَؤُلَاءِ الْأَشْرَارُ فَمَا بَالُ الْأَخْیَارِ- فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ دَاهَنُوا أَهْلَ الْمَعَاصِی فَلَمْ یَغْضَبُوا لِغَضَبِی» [۳۲].ترجمه: حضرت باقر(ع) فرمود: خداوند متعال به شعیب وحى کرد: من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب مىکنم، چهل هزار از اشرار و شصت هزار نفر از اخبار. شعیب گفت: پروردگارا، نیکان را چرا عذاب مىکنى؟ فرمود: برای اینکه با بدان معاشرت کردند و در برابر گناه آنها سکوت نمودند.
۶-۱. درس تاریخی شعیب(ع): عذاب نیکان به سبب سکوت
این روایت تاریخی، یکی از هولناکترین نتایج سکوت در برابر معصیت را نشان میدهد. خداوند در این داستان، سکوت خیار (نیکان) در برابر گناه اشرار (بدان) را به اندازهای نابخشودنی میداند که عذاب عمومی را شامل حال آنان نیز میکند.
کلیدواژه «دَاهَنُوا» در این روایت، به معنای «چاپلوسی کردن»، «نرمش بیجا نشان دادن» و «سازش کاری» است که سکوت مصلحتآمیز را در برمیگیرد.
این نشان میدهد که نزدیکی و تعامل بیقیدوشرط با اهل معصیت، حتی بدون انجام گناه توسط شخص نیک، او را در دایره عذاب الهی قرار میدهد. این یک الگوی ثابت الهی است که در تاریخ تکرار میشود: «تاریخ گواه است که هر امتی در برابر ظلم سکوت کرده، خود نیز به کام آن فرو رفته است».
۶-۲. آزمون بزرگ امروز: سکوت در برابر جنایات فلسطین
امروزه جهان شاهد تجلی عینی این آزمون الهی است. تجاوز به زنان مسلمان فلسطینی در زندانها، کشتن کودکان با سلاح گرسنگی و آواره کردن یک میلیون غیرنظامی در نوار غزه، تنها بخشی از جنایاتی است که سکوت جهانی را به چالش کشیده است.
این جنایات، «لکه ننگی بر پیشانی بشریت» و «زخم عمیقی بر دل تمام مسلمانان جهان» است. در چنین شرایطی، سکوت نه تنها به معنای همدستی با ستمگر است، بلکه به معنای تکرار همان خطای قوم شعیب است؛ خطایی که عذاب الهی را برای ساکتان به همراه آورد. شاعر چه زیبا سروده است:
«چراغ ظلم ظالم تا دم محشر نمیسوزد / اگر سوزد شبی سوزد، شب دیگر نمیسوزد!». این بیت، هشدار میدهد که اگر امروز در برابر ظلم واکنش نشان ندهیم، فردا بسیار دیر خواهد بود.
۶-۳. فراخوان قرآن و حدیث: خروج از سکوت
قرآن کریم با صراحت مؤمنان را از هرگونه همراهی با ظلم برحذر میدارد: «وَ لَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ» [۳۳].
«و به ظالمان تکیه نکنید که آتش دوزخ شما را فرا خواهد گرفت.»این آیه به روشنی هرگونه «رکون» (تمایل، اعتماد و سازش) با ظالم را ممنوع و عامل ورود به آتش میداند.
همچنین در حدیثی قدسی از قول خداوند متعال آمده است: «مَنْ لَمْ یَنْتَقِمْ مِنَ الظَّالِمِ فَأَنَا الظَّالِمُ» [۳۴].«هر که از ظالم انتقام نگیرد، من [خدا] خودم ظالمم.»
این بیان شدیدالحن، نشان میدهد که انتقام نگرفتن از ظالم (که شامل سکوت در برابر او میشود)، خود نوعی ظلم محسوب شده و مورد خشم الهی قرار میگیرد. پیامبر اکرم(ص) نیز هشدار دادهاند: «مَنْ وَالَى ظَالِماً وَ قَوَّاهُ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِسْلَامِ» [۳۵].
«کسی که با ظالم همراه شود و او را تقویت کند، در حالی که میداند او ظالم است، از اسلام خارج شده است.»این احادیث، نشان میدهد که سکوت در برابر ظلم، یک گناه کبیره است که میتواند به خروج از دایره اسلام بینجامد.
۷. سکوت جاهلانه در برابر سکوت عالمانه: تحلیل نقش و مسئولیت نخبگان
۷-۱. تمایز بنیادین در سرچشمههای سکوتسکوت همواره از یک سرچشمه و با یک ارزش یکسان پدیدار نمیشود. یک سرچشمه سکوت، جهل و ناتوانی فکری است. در این حالت، فرد به دلیل عدم احاطه بر موضوع و قصور در فهم آن، فاقد هرگونه سخنی است؛ بنابراین سکوتی جبری و تحمیلی را پیشه میکند که ریشه در نادانی دارد و فاقد هرگونه ارزش مثبت است.
در مقابل، سرچشمه دیگر سکوت، علم و آگاهی است. این سکوت، اختیاری و آگاهانه است و از سوی کسی اعمال میشود که توانایی و دانش سخن گفتن را دارد، اما به دلایلی حکیمانه مانند تواضع، رعایت مصلحت زمانی یا درک عمیقتر از موقعیت، خاموشی را برمیگزیند.
شکاف کیفی بین این دو نوع سکوت، همچون تفاوت آب شیرین و آب تلخ است که اگرچه در ظاهر مشابه مینمایند، اما در ماهیت و اثر کاملاً متضاد هستند.
۷-۲. مسئولیت اجتماعی نخبگان در پرهیز از سکوت مخرب
نخبگان و عالمان یک جامعه، به دلیل برخورداری از سرمایه علمی و اجتماعی، دارای مسئولیتی خطیر هستند. هنگامی که جامعه با "ترافیک شبهات" و تاریکیهای فکری روبرو میشود، سکوت نابجای عالمان به معنای رها کردن جامعه در گرداب جهل و خیانت به رسالت ذاتی علم است.
این سکوت، ناخواسته به تقویت تحجر، واپسگرایی و گسترش جهل منجر میشود. در چنین شرایطی، سکوت آنان گناهی نابخشودنی است.
در نقطه مقابل این طیف، سخن ناروای غیرمتخصصان قرار دارد که با اظهارنظرهای بیپایه و قاچاق لغات، به ویرانی بنیانهای فکری جامعه دامن میزنند. درمان این معضل دوگانه، عمل به پند حکیمانه "اول اندیشه و آنگهی گفتار" است تا هم جاهل پرحرفی نکند و هم عالم بیدلیل خاموش نماند.
۷-۳. تبیین معیارهای سخن و سکوت در کلام امام علی(ع)
۷-۳-۱. ارزشگذاری بر اساس خردورزی
امام علی(ع) در کلامی ژرف، معیار نهایی را خردورزی میدانند و میفرمایند: «خَیرُ السُّکوتِ العاقِلِ وَ شَرُّ الْقَوْلِ الْجاهِلِ» [۳۶]. «بهترین سکوت، سکوت خردمندانه است و بدترین سخن، سخن جاهلانه.»
این بیان، ارزش ذاتی را از "سکوت" یا "سخن" به "عاقلانه" یا "جاهلانه" بودن آن منتقل میکند. سکوت زمانی ارزشمند است که از روی تفکر و تدبیر باشد، نه از روی جمود و ترس.
در مقابل، هر سخنی—حتی اگر در ظاهر فصیح باشد—اگر از منبع جهل سرچشمه گیرد، در زمره شرور قرار میگیرد. این حدیث، توجیهپذیری سکوت را منوط به پشتوانه عقلانی آن میکند.
۷-۳-۲. سخن به مثابه شناسنامه انسان
امام علی(ع) در بیانی دیگر کارکرد هویتیِ سخن را آشکار میسازند: «تَکَلَّمُوا تُعْرَفُوا فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ» [۳۷]. «سخن بگویید تا شناخته شوید، که آدمی پشت زبانش پنهان است.»
این روایت تأکید میکند که انسان با کلامش سنجیده و شناسایی میشود. ارزشهای درونی، دانش و شخصیت فرد، در پشت سخنانش نهفته است و تنها از این طریق است که به جامعه معرفی میشود.
سکوت طولانیمدت و نابجای نخبگان، باعث میشود جامعه نتواند آنان را از غیر اهل علم تمییز دهد و در نتیجه، راه برای سخنپردازان دروغین هموار میشود.
۷-۳-۳. نقش درمانگرانه کلام عالم
در بیان دیگری از امام علی(ع) آمده است که: «کلامُ الْعُلَماءِ صِحَّةٌ وَ سُکُوتُهُمْ حِکْمَةٌ، فَإِذَا تَکَلَّمُوا أَنْبَأَتْ عَنْهُمْ صِحَّتُهُمْ، وَ إِذَا سَکَتُوا أَنْبَأَتْ عَنْهُمْ حِکْمَتُهُمْ» [۳۸].
«سخن عالمان، صحت و درستی [و مانند دارو شفابخش] است و سکوت آنان حکمت. هنگامی که سخن میگویند، صحت و درستیشان آشکار میگردد و هنگامی که سکوت میکنند، حکمتشان.»
این کلام، نقش دوگانه و مکمل عالمان را ترسیم میکند. از یک سو، سخن آنان داروی شفابخش برای دردهای فکری و اجتماعی جامعه است و از سوی دیگر، سکوت آنان جلوهای از حکمت است.
جامعه از آنان هم توقع سخن شفابخش دارد و هم درک میکند که سکوتشان بیحکمت نیست. تشخیص زمان سخن و زمان سکوت، خود بزرگترین مصداق حکمت عملی برای یک عالم است.
۸. حکمت سکوت الهی در برابر ظالمان: میان اختیار بشر و عدالت جاودان
پرسش از علت سکوت خداوند در برابر ظالمان، یکی از ژرفترین و قدیمیترین پرسشهای بشری است که ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است.چگونه است که خدای قادر و عادلی که خود، بندگانش را به قیام در برابر ظلم فرامیخواند، گاهی در دنیا با مجازات فوری ظالمان، مانع گسترش ستم نمیشود؟ پاسخ این پرسش را باید در حکمت الهی و نظام تکاملبخش عالم جستجو کرد که بر پایه اختیار انسان و عدالت کامل در آخرت استوار شده است.
۸-۱. آزمون الهی و حفظ اختیار انسان
دنیا، صحنه آزمایش و پرورش انسانهاست. خداوند در قرآن میفرماید: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» [39].
(همان کس که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارترید). اگر هر ظلمی بلافاصله و به صورت معجزهآسا در دنیا مجازات میشد، اصل «اختیار» انسان از بین میرفت.
در این حالت، ترس از مجازات فوری، مانع بروز اراده واقعی و باطن افراد میشد و حالت جامعه انسانی به اجبار و اکراه میگرایید
. قرآن به صراحت به این اصل اشاره میکند: «وَلَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَکَ عَلى ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ» [۴0].
(و اگر خدا مردم را به [سزاى] آنچه کردهاند مؤاخذه کند، جنبندهاى بر پشت زمین باقى نگذارد). بنابراین، مهلت دادن به ظالم، به معنای سکوت در برابر ظلم نیست، بلکه فرصتی است برای آزادی اراده و رشد معنوی همه طرفین درگیر، از جمله خود ظالم برای بازگشت.
۸-۲. سنت استدراج: مهلت برای عذابی سختتر
گاه خداوند به ظالمی مهلت میدهد و نعمتهایش را بر او فراوان میسازد. این اقدام، بر اساس سنتی الهی به نام «استدراج» (مهلت دادن برای فرورفتن بیشتر در گناه) است. قرآن کریم در این زمینه هشدار میدهد: «وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ» [۴1].
(و کافران هرگز گمان نبرند این مهلتى که به آنان مىدهیم به سودشان است؛ ما به آنان مهلت مىدهیم فقط برای آنکه بر گناه خود بیفزایند و برای آنان عذاب خفتآوری است).
این آیه به وضوح نشان میدهد که گاهی "فرصت دادن" الهی، خود شکلی از عذاب تدریجی و زمینهساز برای مجازاتی شدیدتر و خفتبارتر در آخرت است
. حضرت زینب(س) در کاخ یزید، با استناد به همین آیه، به او هشدار داد که فرصت و قدرت کنونیاش، نشانه محبوبیت نزد خدا نیست، بلکه وسیلهای برای سنگینتر کردن بار گناهان و مستحق عذابی سختتر شدن است
۸-۳. ناتوانی دنیا از مجازات کامل و عدالت بیپایان آخرت
بسیاری از جنایات و ظلمها، چنان گسترده و عمیق هستند که ظرف محدود دنیا گنجایش مجازات عادلانه آن را ندارد. فردی که هزاران انسان بیگناه را به قتل میرساند، چگونه میتواند در دنیا مجازات عادلانهای ببیند؟
تنها یک بار میتوان او را اعدام کرد، در حالی که جنایت او هزاران بار سزاوار مجازات است. بنابراین، نظام حکیمانه الهی، دادگاه آخرت را ترتیب داده است که در آن، عدالت به طور کامل و برای همیشه اجرا خواهد شد.
امام علی(ع) در این باره میفرمایند: «وَ لَئِنْ أَمْهَلَ الظَّالِمَ فَلَنْ یَفُوتَ أَخْذُهُ وَ هُوَ لَهُ بِالْمِرْصَادِ» [۴2]. (و اگر [خدا] ظالم را مهلت دهد، کیفر او از دستش درنخواهد رفت و خدا همواره در کمین اوست).
این بیان، به روشنی تأکید میکند که "سکوت" الهی به معنای غفلت یا ناتوانی نیست، بلکه برنامهای حساب شده برای رسیدن به عادلانهترین نتیجه نهایی است.
۸-۴. نقش انسانها به عنوان مجریان عدالت الهی
یک وجه کلیدی از پاسخ به این پرسش، تکلیف خود انسانها است. خداوند جهان را بر اساس نظام اسباب و مسببات آفریده است. او از طریق اراده و اقدام انسان های بیدار و مسئول، به یاری مظلومان برمیخیزد و ظالمان را به کیفر میرساند. قرآن میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» [۴3].
(در حقیقت، خداوند حال قومى را تغییر نمىدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند). این آیه نشان میدهد که انتظار مداخله معجزهآسای الهی، بدون اینکه خود انسانها برای تغییر وضعیت موجود تلاش کنند، انتظاری بیهوده است
. پیامبر اکرم(ص) نیز در حدیثی قدسی از قول خداوند متعال میفرمایند: «إِنِّی لَأَنْتَقِمُ مِنَ الظَّالِمِ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَ أَنْتَقِمُ مِمَّنْ رَأَى الْمُظْلُومَ فَقَدَرَ عَلَى نُصْرَتِهِ فَلَمْ یَفْعَلْ» [۴4].
(همانا من از ظالم در دنیا و آخرت انتقام میگیرم و از کسی که مظلومی را ببیند و توانایی یاری او را داشته باشد ولی او را یاری نکند، انتقام خواهم گرفت). این حدیث، مسئولیت اجتماعی همگانی در قبال ظلم را به وضوح ثابت میکند.
این بخش پایانی، مقاله شما را با ارائه پاسخی عمیق و مستند به یکی از حساسترین پرسشهای مربوط به موضوع سکوت در برابر ظلم، به پایان میبرد.
مقاله اکنون از "تبیین حرمت شرعی سکوت" آغاز شد، "مبانی کلامی و تاریخی" آن را واکاوی کرد، "مسئولیت نخبگان" را بررسی نمود و در نهایت، به "حکمت سکوت الهی" به عنوان نمونه اعلای یک سکوت غیرمذموم پرداخت.
نتیجهگیری:
مقاله حاضر به روشنی نشان داد که سکوت در برابر ظلم، در منظومه فکری اسلام، گناهی بزرگ و همارز با همکاری با ستمگر است.از منظر قرآن و سنت، رضایت به ظلم - خواه با سکوت و خواه با اقدام - موجب مشارکت در گناه و مسئولیت در برابر آن میشود. مسئولیت مقابله با ستم، نخست متوجه تکتک افراد است؛ هرکس به اندازه وسع و توان خویش.
در این میان، عالمان و نخبگان مسئولیتی مضاعف دارند، زیرا سکوت آنان به معنای تقویت جبهه باطل است. سرانجام، حکمت الهی در به تأخیر انداختن مجازات ظالمان، نه از روی غفلت، که بر پایه نظام حکیمانه آزمایش و امکان بازگشت استوار است.
بنابراین، سکوت ما انسانها در برابر ظلم، هیچ توجیهی ندارد و همگان موظفاند در حد توان، علیه ستم بایستند و داد مظلوم را برسانند.
فهرست ارجاعات:
[۱] قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه ۱۰۴[۲] بحارالأنوار، ج۷۱، ص۲۸۶، ح۴۱
[۳] قرآن کریم، سوره اسراء، آیه ۷۰
[۴] الکافی، ج۲، ص ۲۳۱
[۵] نهج الفصاحه، حدیث ۲۹۱۵
[۶] جعفریات، ص ۱۶۸
[7] قرآن کریم، سوره انعام، آیه ۱۶۴
[8] قرآن کریم، سوره نحل، آیه ۲۵
[9] قرآن کریم، سوره انعام، آیه ۱۶۴
[10] قرآن کریم، سوره انعام، آیه ۱۶۴
[11] بحارالأنوار، ج۷۶، ص۴۹
[12] بحارالأنوار، ج۴۵، ص۲۹۵
[13] علل الشرایع، ج۱، ص۲۲۹
[۱۴] بحارالأنوار، ج۴۵، ص۲۹۶
[۱۵] الاحتجاج، ج۲، ص۳۱۲
[۱۶] الإمام العسکری، ص۲۷۱
[۱۷] تفسیر اهل بیت، ج۴، ص۶۸۰
[۱۸] علل الشرائع، ج۱، ص۲۲۹
[۱۹] قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۲۸۶
[۲۰]بحارالأنوار، ج۱۰، ص۲۲۶/
[۲1] التوحید، ص۴۰۶
فهرست ارجاعات از شماره ۲۲
[۲۲] ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۱۰۷
[۲۳] قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه ۱۸۳
[۲۴] عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۱، ص ۲۰۹
[۲۵] قرآن کریم، سوره نحل، آیه ۱۲۵
[۲۶] قرآن کریم، سوره نساء، آیه ۱۴۸
[۲۷] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، کتاب المظالم
[۲۸] احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل
[۲۹] هیکل، محمد حسنین، الجهاد و القتال فی السیاسة الشرعیه، ج ۱، ص ۸۴
[۳۰] ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۱، ص ۱۴۱-۱۴۲
[۳۱] متقی هندی، کنز العمال، حدیث شماره ۱۴۹۵۰
[۳۲] طبرسی، حسن بن فضل، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص ۵۲
[۳۳] قرآن کریم، سوره هود، آیه ۱۱۳
[۳۴] حدیث قدسی، ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۳۸۰
[۳۵] ابن ابیجمهور، محمد بن علی، عوالی اللئالی، ج ۱، ص ۳۲۹
[۳۶] نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۳۷۰
[۳۷] نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۳۰۱
[۳۸] نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۳۹۲
[39] قرآن کریم، سوره ملک، آیه ۲
[۴0] قرآن کریم، سوره فاطر، آیه ۴۵
[۴1] قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه ۱۷۸
[۴2] نهج البلاغه، خطبه ۱۵۷
[۴3] قرآن کریم، سوره رعد، آیه ۱۱
[۴4] مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۳۸۰